۱۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۹

عمرها رفت و نشد نام زلیخایی بلند
یوسفی کو تا شود در مصر غوغایی بلند

جان فشانی در هوای سروقد او خوش است
خاک اگر بر سر کند کس، باری از جایی بلند

بی نیازی بین که گر صد خلد از پیشم گذشت
گردنم هرگز نشد بهر تماشایی بلند

هر طرف دیوانه ای زنجیر خود را بگسلد
گر چو ماه نو کند ابرو به ایمایی بلند

مردم از سرگشتگی در وادی عشق و نکرد
گردبادی دست از دامان صحرایی بلند

شهرت ار خواهی سلیم از کوی خوبان پا مکش
هر کسی را می شود آوازه از جایی بلند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.