هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ، با استفاده از تصاویر و استعارههای غنی، به موضوعاتی مانند عشق، مستی، رنج و حیرت میپردازد. شاعر از شبهای عیش، ساقی، و میکده سخن میگوید و با اشاره به منصور حلاج و زلیخا، عمق احساسات و رنجهای عاشقانه را به تصویر میکشد. همچنین، تضاد بین عشق و عقل و تأثیرات آن بر زندگی انسان مورد بررسی قرار میگیرد.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعارهها و اشارات (مانند مستی و رنج) نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارند تا به درستی درک شوند.
شمارهٔ ۳۶۹
آمد دی و ز میکده ها شور شد بلند
شب های عیش چون مژه ی حور شد بلند
ساقی گشود تا سر خم را، چو لاله زار
چندین هزار کاسه ی مخمور شد بلند
هر ناخنی که مطرب مجلسی به تار زد
فریاد ما ز پرده ی طنبور شد بلند
بدخواه کس نه ایم، به نوعی که سوختیم
دودی اگر ز خانه ی زنبور شد بلند
ما را ازان به وادی حیرت چه فایده
دستی چو گردباد گر از دور شد بلند
گل همچو غنچه سر به گریبان خویش برد
بر چوب دار تا سر منصور شد بلند
هر گه خیال روی تو در خاطرم گذشت
از فرق، همچو شمع مرا نور شد بلند
آمد به رقص شوق، زلیخا چو رهزنان
هر گاه گرد قافله از دور شد بلند
عشق آتش است و عقل حصاری بود سلیم
کز موم همچو خانه ی زنبور شد بلند
شب های عیش چون مژه ی حور شد بلند
ساقی گشود تا سر خم را، چو لاله زار
چندین هزار کاسه ی مخمور شد بلند
هر ناخنی که مطرب مجلسی به تار زد
فریاد ما ز پرده ی طنبور شد بلند
بدخواه کس نه ایم، به نوعی که سوختیم
دودی اگر ز خانه ی زنبور شد بلند
ما را ازان به وادی حیرت چه فایده
دستی چو گردباد گر از دور شد بلند
گل همچو غنچه سر به گریبان خویش برد
بر چوب دار تا سر منصور شد بلند
هر گه خیال روی تو در خاطرم گذشت
از فرق، همچو شمع مرا نور شد بلند
آمد به رقص شوق، زلیخا چو رهزنان
هر گاه گرد قافله از دور شد بلند
عشق آتش است و عقل حصاری بود سلیم
کز موم همچو خانه ی زنبور شد بلند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.