۱۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۶

از دل گله ی ما ره اظهار نداند
عاشق بود آن طفل که گفتار نداند

تعلیم ازان گیر که گفتار نداند
شاگرد کسی باش که بسیار نداند

آن خسته دلانیم که ویرانی ما را
همسایه ی دیوار به دیوار نداند

در عشق، کسی را خبر از راز دلم نیست
آتش به سرم سوزد و دستار نداند

رحم است به حیرانی آن کز چمن وصل
چون سرو به پا خیزد و رفتار نداند

با یار سلیم این همه اظهار وفا چیست
عیب گهر آن به که خریدار نداند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.