هوش مصنوعی:
این شعر از سلیم، با تصاویر زیبا و استعاری، به مفاهیمی مانند جدایی، عشق، و آرزوی رهایی از موانع میپردازد. شاعر از گل و غنچه به عنوان نمادهای زیبایی و زوال یاد میکند و احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق و دردهای عشق بیان میدارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۳۸۹
گل به غفلت ز گلستان جهان برخیزد
غنچه از خواب در ایام خزان برخیزد
گر سبک می روم از بزم تو بیرون چه عجب
گرد هر طور که بنشست چنان برخیزد
جسم خاکی ست غباری که میان من و اوست
ای خوش آن لحظه که آن هم ز میان برخیزد
گر لب تشنه ی خود را به لب جوی نهم
دود چون اشک من از آب روان برخیزد
دارد ای دوست ز تو شکوه ی بسیار سلیم
وای اگر مهر خموشی ز دهان برخیزد
غنچه از خواب در ایام خزان برخیزد
گر سبک می روم از بزم تو بیرون چه عجب
گرد هر طور که بنشست چنان برخیزد
جسم خاکی ست غباری که میان من و اوست
ای خوش آن لحظه که آن هم ز میان برخیزد
گر لب تشنه ی خود را به لب جوی نهم
دود چون اشک من از آب روان برخیزد
دارد ای دوست ز تو شکوه ی بسیار سلیم
وای اگر مهر خموشی ز دهان برخیزد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.