۲۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹۱

ابر چشمم چون به عزم گریه دامان بشکند
خنده در زیر لب گل های خندان بشکند

خانه زاد عشقم، از آشوب دورانم چه باک
موج را کشتی کی از آسیب طوفان بشکند

عشق تأثیری ندارد در تو ای راحت پرست
از دل سخت تو ترسم تیغ مژگان بشکند

این گلستان را ز بس آب لطافت داده اند
رنگ گل از آفتاب روی خوبان بشکند

جان بده اول سلیم، آن گه قبول عشق کن
عهد را هرکس که آسان بست، آسان بشکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.