هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از دیوانگی عشق و ناتوانی عقل در درک آن سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که عشق و دیوانگی آنچنان عمیق است که تنها دیوانگان می‌توانند آن را درک کنند و عقل‌گرایان از فهم آن عاجزند. همچنین اشاره‌ای به بی‌مهری دنیا و ارزش ناشناخته‌ی دانایان دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً از سن 16 سالگی به بعد در افراد شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ۳۹۲

خراب نشأه ی آن لب، می و مینا نمی داند
به راه شوق او خورشید سر از پا نمی داند

گهی در کعبه مجنون، گاه در بتخانه می گردد
مگر دیوانه راه خانه ی لیلا نمی داند؟!

حدیث ما به گوش عاقلان بیگانه می آید
که تا دیوانه نبود کس زبان ما نمی داند

محبت در طلسم حیرتی دارد وجودم را
که مویم راه بیرون رفتن از اعضا نمی داند

سلیم از چرخ اگر بی مهریی بینی، مشو غمگین
که قدر مردم دانا بجز دانا نمی داند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.