هوش مصنوعی:
این متن بیانگر حسرت و اندوه شاعر از دوری معشوق و ناامیدی از زندگی است. او از درد فراق، ناامیدی از بهبودی، و بیثباتی دنیا سخن میگوید و با استفاده از استعارههای زیبا مانند موسیقار، گلشن، و باده، احساسات خود را بیان میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعارهها و مفاهیم مانند ناامیدی و درد نیاز به سطحی از بلوغ ذهنی برای درک دارند.
شمارهٔ ۳۹۴
ازین حسرت که دور از دامن دلدار می ماند
ز شیون پنجه ی دستم به موسیقار می ماند
درین گلشن کسی را چون امید عافیت باشد؟
که رنگ گل به رنگ مردم بیمار می ماند
بهای باده را پیر مغان گر جنس می گیرد
نه سر چون صبح مستان را و نه دستار می ماند
سخن در وصف زلفش خیزد از روی سخن، آری
حدیث طره ی خوبان به حرف مار می ماند
تماشای گلم بی او سلیم از بس خلد بر دل
نگه در چشم خونبارم به نوک خار می ماند
ز شیون پنجه ی دستم به موسیقار می ماند
درین گلشن کسی را چون امید عافیت باشد؟
که رنگ گل به رنگ مردم بیمار می ماند
بهای باده را پیر مغان گر جنس می گیرد
نه سر چون صبح مستان را و نه دستار می ماند
سخن در وصف زلفش خیزد از روی سخن، آری
حدیث طره ی خوبان به حرف مار می ماند
تماشای گلم بی او سلیم از بس خلد بر دل
نگه در چشم خونبارم به نوک خار می ماند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.