هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، رنجش، و احساس طردشدگی سخن می‌گوید. شاعر از معشوقی گله دارد که او را از خود رانده، و دلش همچون صیدی فریب‌خورده در راه اوست. چرخ روزگار نیز دشمنانه او را از کوی معشوق می‌راند. در ابیات پایانی، شاعر از بیماری عشق و نزدیکی مرگ می‌گوید، و اشاره‌ای به شکستن توبه و غرق شدن در شراب دارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و رنج‌های عاطفی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و همچنین اشاره‌ای غیرمستقیم به مصرف شراب دارد که مناسب گروه‌های سنی پایین نیست.

شمارهٔ ۳۹۹

مرا ز بزم خود آن پر عتاب می راند
چو سایه کز بر خود آفتاب می راند

چنان به راه تو صید فریب گشته دلم
که هر نسیم چو موجم به آب می راند

چه دشمنی ست ندانم که باز گردش چرخ
مرا ز کوی تو چون آفتاب می راند

مریض عشقم و دایم اجل به بالینم
نشسته و مگس از من به خواب می راند

سلیم توبه شکن شد دگر هوای بهار
نسیم کشتی ما در شراب می راند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.