هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دلبستگی شدید به معشوق سخن میگوید. او تأکید میکند که حضور معشوق چنان تأثیری بر او دارد که هیچ چیز دیگری نمیتواند جای آن را بگیرد یا او را از این عشق منصرف کند. شاعر از تصاویر زیبایی مانند عکس در آینه، آهوی حرم، و بوی گل استفاده میکند تا عمق احساسات خود را بیان کند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهٔ ادبی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۴۰۱
جا به هر دل که گرفت او، دگر از جا نرود
عکسش از آینه چون صورت دیبا نرود
با حریفان ز تو عیب است سواری کردن
به که آهوی حرم جانب صحرا نرود
در سرایی که تویی، گر همه محشر خیزد
طفل از خانه برون بهر تماشا نرود
نیست ممکن که صبا پیش مقیمان چمن
نام کویت چو برد، بوی گل از جا نرود
جلوه ای کز قد او دیده ای امروز سلیم
نیست ممکن که دماغ تو به بالا نرود
عکسش از آینه چون صورت دیبا نرود
با حریفان ز تو عیب است سواری کردن
به که آهوی حرم جانب صحرا نرود
در سرایی که تویی، گر همه محشر خیزد
طفل از خانه برون بهر تماشا نرود
نیست ممکن که صبا پیش مقیمان چمن
نام کویت چو برد، بوی گل از جا نرود
جلوه ای کز قد او دیده ای امروز سلیم
نیست ممکن که دماغ تو به بالا نرود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.