۱۶۶ بار خوانده شده
باغبان خلد از گلزار ما گل می برد
همچو تخم گل به تحفه تخم بلبل می برد
موج نگذارد کسی نزدیک این دریا رود
ابر اگر آبی برد، از چشمه ی پل می برد
او تغافل می کند، من هم تغافل می کنم
صرفه ای پندارد از من در تغافل می برد
ای کبوتر، محرم راز محبت نیستی
نامه ی ما را به سوی یار، بلبل می برد
این غبار خاطری کز هند من دارم سلیم
آبروی گلشن کشمیر و کابل می برد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
همچو تخم گل به تحفه تخم بلبل می برد
موج نگذارد کسی نزدیک این دریا رود
ابر اگر آبی برد، از چشمه ی پل می برد
او تغافل می کند، من هم تغافل می کنم
صرفه ای پندارد از من در تغافل می برد
ای کبوتر، محرم راز محبت نیستی
نامه ی ما را به سوی یار، بلبل می برد
این غبار خاطری کز هند من دارم سلیم
آبروی گلشن کشمیر و کابل می برد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.