هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و تأثیر آن بر وجود خود سخن میگوید. او از تبدیل شدن هر جزء وجودش به صدای ساز تحت تأثیر عشق یاد میکند و از metaphors مختلف مانند بلبل، گلستان، و قمری برای بیان احساسات خود استفاده میکند. شعر به زیباییهای طبیعت و ارتباط آن با عشق میپردازد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی بالا نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۴۱۷
تا مرا تعلیم عشق او نواپرداز کرد
هر سر مو کز تنم سر زد، صدای ساز کرد
مدعای عندلیب ما نمی دانیم چیست
در گلستانی که مرغ بیضه هم پرواز کرد
گرم عاشق پروری کرد از وفا او را دلم
قمری ما سرو را آخر کبوترباز کرد
باغبان! فکر نسیمی کن برای این چمن
غنچه را بلبل به ناخن چند خواهد باز کرد؟
بی تکلف من نمی رفتم به بزم او سلیم
سرمه ی چشم پر افسونش مرا آواز کرد
هر سر مو کز تنم سر زد، صدای ساز کرد
مدعای عندلیب ما نمی دانیم چیست
در گلستانی که مرغ بیضه هم پرواز کرد
گرم عاشق پروری کرد از وفا او را دلم
قمری ما سرو را آخر کبوترباز کرد
باغبان! فکر نسیمی کن برای این چمن
غنچه را بلبل به ناخن چند خواهد باز کرد؟
بی تکلف من نمی رفتم به بزم او سلیم
سرمه ی چشم پر افسونش مرا آواز کرد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.