هوش مصنوعی: این شعر از ناصرخسرو بیانگر احساسات شاعر درباره‌ی درد و رنج، عشق و زیبایی، و نقد اجتماعی است. شاعر از فرار خواب، دردسرهای زندگی، و تأثیر غم بر قلب خود سخن می‌گوید. همچنین، به زیبایی معشوق و حسادت دیگران اشاره می‌کند. در پایان، شاعر به نقد جامعه و رفتارهای نادرست آن می‌پردازد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به درد و رنج و نقد جامعه نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۳۰

می گریزد خوابم از جایی که مخمل می برند
دردسر می گیردم تا نام صندل می برند

از خراش ناخن غم سینه ام دارد صفا
آینه چون زنگ می گیرد به صیقل می برند

آتش سودا ز بس در مغز من جا کرده است
از سرم در پیش پیش عقل، مشعل می برند

هیچ لذت چون مکرر دیدن معشوق نیست
رشک یک بینان او بر چشم احول می برند!

عیب پوشی چشم نتوان داشت از اهل جهان
بیشتر دستار اینجا از سر کل می برند

طرفه صحرایی ست این کز حسن بی پروا سلیم
ناخن شیر آهوانش بهر هیکل می برند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.