۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۳۳

دیگر بهار شد که هوا گلفشان شود
دامن ز خون دیده پر از ارغوان شود

صد برگ شد ز فیض هوا هر گل زمین
سیر چمن نصیب همه دوستان شود!

چون سبزه، پاشکسته ی این باغ دلکشیم
چندان نشسته ایم که فصل خزان شود

در هر مقام، خضر ره ما به صورتی ست
گه می فروش گردد و گه باغبان شود

حاسد فسرده است ز پیری خود سلیم
شاید ز فیض این غزل ما جوان شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.