۱۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۳۶

کاروانی دگر از مصر هوس می آید
مژده ی یوسفی از بانگ جرس می آید

طالع شهرت پروانه بلا شد در عشق
ورنه بی تابی او از همه کس می آید

چون صبا بوی سر زلف تو آرد گستاخ
سرزده تا به دلم همچو نفس می آید

کرده محرومی باغم به اسیری خشنود
زان که بوی چمن از چوب قفس می آید

ناامیدی روش اهل طلب نیست سلیم
از هما آنچه نیاید، از مگس می آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.