۱۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴۵

خوش آنکه خسته دلان می ز جام ژرف کشند
چو نقطه از دهن تنگ یار، حرف کشند

نمی کشند خجالت ز دوستان هرگز
چو تنگ حوصلگان می به قدر ظرف کشند

به طاق دار کمانی که مانده از منصور
کشند خسته دلان تو و شگرف کشند

خیال حسن سیاهان هند در ایران
چو سرمه ای ست که در چشم، روز برف کشند

چو گل ز شبنم می آن کسان که مست شوند
شراب عشق ترا با کدام ظرف کشند؟

مجوی صرفه ز آزادگان عشق، سلیم
که بار ننگ درم از برای صرف کشند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.