هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از نارضایتی خود از شرایط زندگی و محیط اطرافش سخن می‌گوید. او خود را بلبل گلزار ایران می‌داند که در قفس تنگ زندگی گرفتار شده و از بوی سنبل و ریحان هند بیزار است. شاعر از شراب و کباب و بزم عیش دوری می‌جوید و دل به جمعیت خوبان نمی‌سپارد، زیرا به سامان هند اعتمادی ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از واژه‌ها و مفاهیم مانند 'شراب' و 'بزم عیش' ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۴۸۱

برگ عیشی قسمت ما نیست در بستان هند
همزبان ما نشد جز طوطی از سبزان هند

بلبل گلزار ایرانم، بدآموز گلم
بر نمی تابد دماغم سنبل و ریحان هند

چون قفس تنگ است بر ما عندلیبان این چمن
ما گواه از موی سر داریم در زندان هند

از شراب و از کباب بزم عیش ما مپرس
بی مژه چون آب ایران، بی نمک چون نان هند

دل به جمعیت منه در طره ی خوبان سلیم
زان که چندان اعتباری نیست با سامان هند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.