هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و ناامیدی شاعر نسبت به زندگی و شرایط اجتماعی می‌گوید. شاعر از بی‌عدالتی، تلخی‌های زندگی، و نبود فرصت‌های مناسب برای رشد و کمال در وطن خود شکایت دارد. همچنین، او از رفتارهای نادرست اطرافیان و رسوایی‌های اجتماعی انتقاد می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و انتقادی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و حسرت نیاز به بلوغ فکری دارند تا به درستی درک شوند.

شمارهٔ ۴۹۲

تیغ ما آلوده ی خون کسی از کین نشد
فتح شد روی زمین و توسن ما زین نشد

انجمن خندد ز بس بر گریه ی مستانه ام
نیست یک ساغر که همچون باده لب شیرین نشد

حاصل فغفور را دادم به چینی، تا مگر
در بساط من نباشد کاسه ی چوبین، نشد

ناصح اظهار جنونم بهر شهرت می کند
پرده ی رسوایی گل، دامن گلچین نشد

نیست در ایران زمین، سامان تحصیل کمال
تا نیامد سوی هندستان حنا رنگین نشد

تلخکامی بین که در غمخانه ی دنیا سلیم
هرگزم از شهد عمر خود لبی شیرین نشد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.