۲۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۲

بازم از ابر قدح برقی به خرمن ریختند
آتش را از شراب نساب روغن ریختند

کی بود در سوختن سبقت به من خاشاک را؟
رنگ آتشخانه از خاکستر من ریختند

تا گذشتی از چمن دامن کشان چون آفتاب
لاله و گل، رنگ و بوی خود ز دامن ریختند

در بهشت آتش نباشد، بهر بزمش عاشقان
موم دل بگداختند و شمع روشن ریختند

از تماشای رخش برخاست دود از دل سلیم
آتشی در خانه ام از راه روزن ریختند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.