۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۳

خرم آن روزی که یاری جانب یاری رود
گل شود بر سر شکفته چون به پا خاری رود

شغل عشقی نیست تا دل را کنم مشغول آن
کو جنونی تا سر ما بر سر کاری رود

کارها را سهل نشماری که فوت دولت است
ملک اگر از دست جم بیرون نگین واری رود

در قفای سایه ی ابر بهاری می رویم
هرکه را بینی، به دنبال هواداری رود

غم مخور، فکر سخن کن، عقل اگر داری سلیم
مشتری کم نیست چون یوسف به بازاری رود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.