هوش مصنوعی: این شعر از عشق و رنجش ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از تأثیرات نگاه معشوق بر زندگی خود می‌گوید که چگونه گرمی نگاهش جهان را برایش زیبا می‌کند، اما در عین حال، اشک‌هایش از غم عشق بر دامنش می‌ریزد. او به تضاد بین خنده‌های معشوق و گریه‌های خود اشاره می‌کند و از ناسازگاری و درد عشق می‌نالد. همچنین، شاعر از بی‌پناهی و نیاز خود سخن می‌گوید و اینکه تنها راه چاره را در صبر و آرامش می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و تضادهای احساسی نیاز به درک و تجربه بیشتری دارند که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

شمارهٔ ۵۴۳

از فروغ چهره، گلخن را چو گلشن می کند
از نگاه گرم، شمع کشته روشن می کند

گر به دامانم غباری نیست از خاک رهش
این همه گرمی چرا اشکم به دامن می کند

حسن او از گریه ی من دارد این رونق، که آب
در چراغ لاله و گل، کار روغن می کند

از خزان گل غافل افتاده ست، چون ابر بهار
من برو می گریم و او خنده بر من می کند

شیشه ام از بس که با سنگ است سرگرم نیاز
سجده پنداری به پیش بت برهمن می کند

نیست جز آهستگی با تیزمغزان چاره ای
رشته ی هموار، جا در چشم سوزن می کند

دشمن خود را نمی خواهیم سرگردان سلیم
شیشه ی ما گریه بر سنگ فلاخن می کند
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.