۱۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۶۸

عشق از سرم چو شور ز میخانه کم نشد
آه از دلم چو گرد ز ویرانه کم نشد

مجلس تمام گشت و برای گل چراغ
دعوی میان بلبل و پروانه کم نشد

یک چوب گل به باغ برای دوا نماند
شور جنون بلبل دیوانه کم نشد

در آستان قیصر و خاقان کسی نماند
غوغای خلق از در میخانه کم نشد

شکر خدا که تفرقه ما را به هم نزد
بر باد رفت خرمن و یک دانه کم نشد

ماتمسرا سلیم، دل خسته ی من است
هرگز نوای نوحه ازین خانه کم نشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.