هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات عمیق عاشقانه، غم غربت و دوری از وطن، و مستی و بی‌خودی در عشق سخن می‌گوید. او از روزهای گذشته که آرامش داشت یاد می‌کند و اکنون که عشق او را سوزانده است. صحبت از گل‌ها، باغبان و بلبل به فضای عاشقانه و طبیعت‌گرایانه شعر می‌افزاید. در نهایت، شاعر از تنهایی و ناله‌هایش در غربت می‌گوید و مقایسه‌ای با سکوت سنگ آسیا در وطن دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۶۹

چون خم می امشب از مستی دلم در جوش بود
در نوازش کردنم دست سبو بر دوش بود

رفت ایامی کز آسایش نصیبی داشتیم
صرف داغ عشق شد گر پنبه ای در گوش بود

گل بسی شب ها به خوابت دید در آغوش خود
صبح چون بیدار شد، خمیازه در آغوش بود

صحبت امشب ندانم در گلستان چون گذشت
باغبان در خواب و بلبل مست و گل بیهوش بود

در غریبی ناله ما سرگشتگان آموختیم
در وطن تا بود سنگ آسیا خاموش بود

شب که ضبط گریه می کردم به بزم او سلیم
لخت دل در زیر مژگان، آتش خس پوش بود
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.