۱۹۵ بار خوانده شده
از چشم من خیال تو بیرون نمی رود
لیلی ز پیش دیده ی مجنون نمی رود
از بس دلم به تیر تو الفت گرفته است
از خانه ی کمان تو بیرون نمی رود
در دل هزار درد و لب از ناله بسته ایم
از زخم ما چو لاله و گل خون نمی رود
هرکس که جامی از می حکمت کشیده است
از پای خم به پیش فلاطون نمی رود
خوش جلوه ای به باغ سخن می کند سلیم
سرو روان چو کلک تو موزون نمی رود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
لیلی ز پیش دیده ی مجنون نمی رود
از بس دلم به تیر تو الفت گرفته است
از خانه ی کمان تو بیرون نمی رود
در دل هزار درد و لب از ناله بسته ایم
از زخم ما چو لاله و گل خون نمی رود
هرکس که جامی از می حکمت کشیده است
از پای خم به پیش فلاطون نمی رود
خوش جلوه ای به باغ سخن می کند سلیم
سرو روان چو کلک تو موزون نمی رود
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.