۲۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۰۴

چو گل به آب روان شد، چو می به تاب آمد
چو اشک رفت ز چشم من و چو خواب آمد

چه احتیاج به قاصد نیازمند ترا
که از صریر قلم، نامه را جواب آمد

خیال می کنی از بس فریب و پرکاری
هزار بار به دنیا چو آفتاب آمد

ز بس که خورده دل من فریب تشنه لبی
ز موج شعله به گوشم صدای آب آمد

سلیم می برم امشب به پای خم شمعی
که پیر دیر، شب رفته ام به خواب آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.