۲۲۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۲۳

بی توام ذوق کی از بستر راحت باشد
شام چون شمع مرا صبح قیامت باشد

دل که بی شور جنون است درو ذوقی نیست
در کبابی که نمک نیست چه لذت باشد

دل اگر همره یار است، خدا یارش باد
سر اگر در قدم اوست، سلامت باشد

دارد اسباب طرب در شب نوروز شگون
شیشه ای کو، همه گر شیشه ی ساعت باشد!

عاشق از کشته شدن معتمد راز شود
خاتم عشق در انگشت شهادت باشد

ملک یونان نبود همچو خرابات، سلیم
تا سبوی می او از گل حکمت باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.