۲۰۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۳۰

معشوق ما به جلوه چو آهنگ می کند
جا را به گلرخان چو قبا تنگ می کند

از روی آتشین تو طبعم شکفته شد
این شعله، کار باده ی گلرنگ می کند

از عذر وعده، جذبه ی شوقم به جان رسید
چون قاصدی که همرهی لنگ می کند

تأثیر در کجا که ندارد ملایمت
باران نرم، ره به دل سنگ می کند

رفتند رهروان و به انگشت پای خویش
کاهل به ره شماره ی فرسنگ می کند

تأثیر، ناله را ز خموشی به هم رسید
این پرده، ساز را چه خوش آهنگ می کند

آزار هرکه می کشد، از خویش می کشد
دیوانه زان همیشه به خود جنگ می کند

خواهد بهانه، شکوه ازو سر مکن سلیم
تا لب گشوده ای به سخن، جنگ می کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.