۲۰۸ بار خوانده شده
به بی پروایی ما غافلان، تقدیر می خندد
چو شیری کز کمین بر شوخی نخجیر می خندد
جوانان ناتوانی های پیران را چه می دانند
کمان دارد ز سستی پیچ و تاب و تیر می خندد
تبسم چون کند آغاز، جان بخشد جهانی را
ز تمکین گرچه همچون صبح محشر دیر می خندد
زمانه کین مظلومان ز ظالم می کشد آخر
به پیش اهل معنی، زخم بر شمشیر می خندد
سلیما آنچنان بر فرش راحت تکیه ای دارد
که بر دیبای بستر، غنچه ی تصویر می خندد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
چو شیری کز کمین بر شوخی نخجیر می خندد
جوانان ناتوانی های پیران را چه می دانند
کمان دارد ز سستی پیچ و تاب و تیر می خندد
تبسم چون کند آغاز، جان بخشد جهانی را
ز تمکین گرچه همچون صبح محشر دیر می خندد
زمانه کین مظلومان ز ظالم می کشد آخر
به پیش اهل معنی، زخم بر شمشیر می خندد
سلیما آنچنان بر فرش راحت تکیه ای دارد
که بر دیبای بستر، غنچه ی تصویر می خندد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.