هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و دردهای پنهان آن می‌گوید. او احساس می‌کند که در عشق ناتوان است و مانند شمع در انجمن می‌سوزد. همچنین، از ناتوانی در بیان احساسات و ترس از ریشخند دیگران سخن می‌گوید. در پایان، شاعر به زیبایی‌های طبیعت مانند بلبل و گل اشاره می‌کند و بیان می‌کند که بدون حضور معشوق، بهار معنایی ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد پنهان و ترس از قضاوت دیگران نیاز به درک و تجربه بیشتری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

شمارهٔ ۶۳۵

به عشق، کار جز از دست من نمی آید
بیار تیشه که از کوهکن نمی آید

فغان که هرکه قدم در حریم عشق نهاد
چو شمع زنده برون ز انجمن نمی آید

چو طفل، گریه ی ما شرح درد پنهان است
سخن مپرس که از ما سخن نمی آید

بیا و بلبل و گل را ز خویش ممنون کن
بهار بی تو به سوی چمن نمی آید

ازان چو طفل بر احوال خویش می گریم
که ریشخند بزرگان ز من نمی آید

بیان لذت لب تشنگی سلیم از شوق
نمی کنیم، که آب از دهن نمی آید
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.