هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد دوری از وطن، عشق و رنجهای آن سخن میگوید. شاعر از نالههای خود، قاصد دل، صبر در عشق، آه زلیخا و یعقوب، و گذرایی روزگار میگوید. در پایان نیز از عشق و رزمگاه آن یاد میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج و دوری نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری دارد.
شمارهٔ ۶۳۸
سوی وطن ز ناله ام آشوب می برد
قاصد دلش خوش است که مکتوب می برد
از روی خوب آنچه بماند شکیب ما
آواز خوب یا سخن خوب می برد
از خاک مصر، آه زلیخا بلند کرد
گردی که نور دیده ی یعقوب می برد
هر گل که بر بساط طرب نقش کرده اند
فراش روزگار به جاروب می برد
از رزمگاه عشق، سر خویش را سلیم
همچون علم برون به سر چوب می برد
قاصد دلش خوش است که مکتوب می برد
از روی خوب آنچه بماند شکیب ما
آواز خوب یا سخن خوب می برد
از خاک مصر، آه زلیخا بلند کرد
گردی که نور دیده ی یعقوب می برد
هر گل که بر بساط طرب نقش کرده اند
فراش روزگار به جاروب می برد
از رزمگاه عشق، سر خویش را سلیم
همچون علم برون به سر چوب می برد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.