هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق ناپایدار، ناپایداری دنیا و رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که عشق و زیبایی زودگذر است، همان‌طور که شب و گل زود می‌روند. همچنین، او از ناامیدی و بی‌ثباتی زندگی می‌گوید و اشاره می‌کند که حتی قدرت و ثروت پادشاهان نیز پایدار نیست.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، مضامین غمگین و ناامیدانه ممکن است برای گروه‌های سنی پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۶۳۹

چو در غمخانه ی ما آید آن دلبر نمی ماند
اگر ماند شبی ماند، شب دیگر نمی ماند

هوای گلخن از گلشن موافق تر بود ما را
که آتش زنده جز در زیر خاکستر نمی ماند

جهان کی می گذارد رونقی در کار ما باشد
صدف چون بسته گردد، آب در گوهر نمی ماند

چو گل هر عضوم از شوق تو پرواز دگر دارد
پر و بالی که من دارم، به بال و پر نمی ماند

ز تاج قیصر و خاقان خبر تا چند می پرسی
سلیم آنجا که سر بر باد رفت افسر نمی ماند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.