هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که به مضامینی مانند عشق، رنج، جستجوی معنوی، و ناامیدی از دنیای مادی می‌پردازد. شاعر از موانع عشق، زیبایی‌های معنوی، و ناتوانی در رسیدن به معشوق حقیقی سخن می‌گوید. همچنین، اشاراتی به اسطوره‌ها و شخصیت‌های نمادین مانند خضر، مسیحا، و زلیخا دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار خواهد بود. همچنین، برخی اشارات اساطیری و نمادین نیاز به دانش ادبی و فرهنگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

شمارهٔ ۶۵۰

خرم آنان که به دل راه تمنا بستند
چشم از هر دو جهان چون لب دانا بستند

مانع جلوه ی معنی بود این نقش و نگار
در میان من و او پرده ی دیبا بستند

نتوان شب به سر کوی تو پنهان آمد
دل نالان جرسی بود که بر ما بستند

از پی عشرت دیوانه بساط افکندند
دامن کوه چو بر دامن صحرا بستند

زندگی نیست متاعی که بر آن دل بندند
تهمتی بود که بر خضر و مسیحا بستند

دختر تاک حلال آمده در خانه ی ما
این نکاحی ست که در عالم بالا بستند

حسن را زیوری از عشق نباشد خوشتر
این حنا بود که بر دست زلیخا بستند

هیچ کس راه ندارد به سراپرده ی قرب
بر تو ای دل در این بزم نه تنها بستند

رشته هرگز نبود سخت چنین، پنداری
پای مرغ دل من با رگ خارا بستند

ساقیان دختر پیری که به جا مانده ز تاک
خوب کردند که بر گردن مینا بستند!

ابر با سبزه ی لب تشنه ی ما کم لطف است
باغبان را چه گنه، آب ز بالا بستند

عندلیبان چمن از ستم باد خزان
عهد و پیمان همه بر بیضه ی عنقا بستند

خویش را تا به بیابان طلب گم نکنند
بی قراران جرس از آبله بر پا بستند

هیچ کس معرکه ی شهرت مجنون نشکست
این طلسمی ست که بر نام سلیما بستند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.