هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات شاعر درباره پیری، عشق و وفاداری می‌پردازد. شاعر از سفیدی موی خود و گذر زمان سخن می‌گوید، اما همچنان بر عشق و ثبات قدم خود تأکید دارد. همچنین، از ناامیدی و گریه‌های بی‌وفایی یاد می‌کند که باعث سفیدی چشمانش شده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی مانند پیری، ناامیدی و عشق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۶۵۴

شد موی خضر در طلبت جابه جا سفید
ما را ز موی سر شده تا خار پا سفید

سر رفته است و از سر کویش نمی روم
رحمت برین ثبات قدم، روی ما سفید!

چون شاخ یاسمن ز خرام تو سرو را
بر تن ز شست و شوی عرق شد قبا سفید

ای مشت استخوان چه به جا مانده ای، که شد
در راه انتظار تو چشم هما سفید

پیریم و طفل خنده به تدبیر ما کند
چون صبح، موی ما شده در آسیا سفید!

چشمی سیاه ساخته بودم برو سلیم
از گریه کرد عاقبت آن بی وفا سفید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.