۱۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۵۵

در کوی تو دیوانه مرا نام نهادند
طفلان چه بزرگانه مرا نام نهادند

در پای خمم ناف به طفلی چو بریدند
دردی کش میخانه مرا نام نهادند

من طالع چوب گل و زنجیر ندارم
احباب، چه دیوانه مرا نام نهادند؟

نه نام چراغی به جهان بود، نه شمعی
آن روز که پروانه مرا نام نهادند

نامم کسی از هیچ زبانی نشنیده ست
افلاک چه بیگانه مرا نام نهادند

ایام، فلاطون جهان داد خطابم
فریاد که طفلانه مرا نام نهادند

دادند گهی برگ گل و لاله خطابم
گاهی پر پروانه مرا نام نهادند

از خال لب او شدم آواره ی عالم
عنقا، پی این دانه مرا نام نهادند

در زلف تو- آن کوچه ی زنجیرفروشان-
عمری ست که دیوانه مرا نام نهادند

بخت از پی معموری من بود سلیما
آن روز که ویرانه مرا نام نهادند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.