هوش مصنوعی:
این شعر از غم و اندوه درونی سخن میگوید و از گرد و غباری که نماد مشکلات و رنجهای زندگی است. شاعر احساس میکند که غبار ملال و درد در دلش نشسته و هیچ کس نمیتواند آن را از بین ببرد. همچنین، او از آه دل محزون و تأثیر آن بر جهان اطراف میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و نمادین است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشعار کلاسیک اغلب نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی برای درک بهتر دارند.
شمارهٔ ۶۶۹
دارد از داغ دل من خاطر مرهم غبار
می نشیند در دل تنگم به روی هم غبار
نیست بر خاطر مرا گرد ملال از هیچ کس
همچو اخگر خود به خود گیرد دلم هر دم غبار
گرد کلفت بس که می ریزد ز دامان فلک
در چمن آیینه ی گل گیرد از شبنم غبار
من نمی دانم که از آه دل محزون کیست
این قدر دانم که پیچیده ست در عالم غبار
گریه گرد کلفت از دل کی برد ما را سلیم
در دیار ما نمی گردد ز باران کم غبار
می نشیند در دل تنگم به روی هم غبار
نیست بر خاطر مرا گرد ملال از هیچ کس
همچو اخگر خود به خود گیرد دلم هر دم غبار
گرد کلفت بس که می ریزد ز دامان فلک
در چمن آیینه ی گل گیرد از شبنم غبار
من نمی دانم که از آه دل محزون کیست
این قدر دانم که پیچیده ست در عالم غبار
گریه گرد کلفت از دل کی برد ما را سلیم
در دیار ما نمی گردد ز باران کم غبار
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.