هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و شوقی نافرجام می‌گوید که او را به سرگشتگی و تنهایی کشانده است. او خود را مانند تصویری بی‌جان، تنها با داغ دل و خاطراتی تلخ توصیف می‌کند. شاعر با اشاره به طبیعت (خورشید، ماه، بلبل، گلستان) احساسات خود را بیان می‌کند و از زندگی‌ای پر از رنج و پریشانی می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

شمارهٔ ۶۸۳

چون گلم از جامه بر تن مانده دامانی و بس
همچو تصویرم ز پیراهن گریبانی و بس

توشه ای در راه شوق او مرا همراه نیست
در بغل از داغ دل دارم نمکدانی و بس

از سر عالم گذشتم همچو خورشید ای فلک
چون مه نو از تو می خواهم لب نانی و بس

مستی ام نگذاشت تا علم دگر حاصل کنم
همچو بلبل خوانده ام درس گلستانی و بس

بس که از سرگشتگی ها رفته ام در خود فرو
مانده چون گرداب از اعضایم گریبانی و بس

از خیال روزگار رفته روز و شب سلیم
در نظر دارم همین خواب پریشانی و بس
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.