۱۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۰۵

شراب همچو گل و لاله خور ز ساغر خویش
پیاله همچو کدو کن ز کاسه ی سر خویش

تعلق وطنم باعث صد آزار است
اسیر ورطه چو کشتی شدم ز لنگر خویش

غبار غم ز دلم کم نمی شود هرگز
چه خاک بود که کردم ز عشق بر سر خویش

شکایت از که کنم من، که روزگار افکند
مرا چو ماهی خنجر به دام جوهر خویش

ز صد سپاه نگردد سلیم روگردان
چو عکس آینه هرکس شود برابر خویش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.