۱۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۱۱

خرم آن گلشن که امید بهاری باشدش
در خزان از برگ عشرت غنچه واری باشدش

بس که عشق آلوده ی دنیا نمی خواهد مرا
باد بر من نگذرد هرگه غباری باشدش!

گر ببینی عارفی زاهد به کوی می فروش
بی سبب منعش مکن، شاید که کاری باشدش!

آنکه از طوفان غم جوید خلاصی، کاشکی
چون خس و خاشاک دریا اختیاری باشدش

دایه در گهواره کون جنبانی آموزد به طفل
تا به پیش اهل دنیا اعتباری باشدش

همچو گردون، مهر و کین من اثر دارد سلیم
نیک بخت آن کس که چون من دوستداری باشدش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.