هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رهایی از دردسرها و مشکلات زندگی سخن می‌گوید. او عشق را راه نجات می‌داند و بیان می‌کند که با قبول عشق، جان و دل آرامش می‌یابد. همچنین، شاعر از رهایی از قید و بندهای دنیوی و رسیدن به آزادی معنوی صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۷۱۳

عقل نگذارد مرا یک دم ز دردسر خلاص
رهزنی کو تا مرا سازد ازین رهبر خلاص

جان شود آسوده، هرگه دل قبول عشق کرد
می شود، چون صاف شد آیینه، روشنگر خلاص

همچو گل مشت زری دادم، خریدم خویش را
چون به غیر از این توان شد زین چمن دیگر خلاص؟

چند در قید زمین وآسمان باشد کسی
تا صدف برپاست، مشکل گر شود گوهر خلاص

هرکه او را کار با زنجیر زلف افتاده است
گو دلش گردد مگر از قید در محشر خلاص

چشم پوشیدم ازو، فارغ شدم از جور او
شد ز تیغ آفتاب این گونه نیلوفر خلاص

بعد ازین دستی ندارد بر من آسیب جهان
سوختم، گشتم ز هر آفت چو خاکستر خلاص
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.