هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از نبود لذتهای زندگی مانند شراب، معشوق، طبیعت و بهار گلایه میکند و از بیقراری و انتظار بیثمر مینالد. در نهایت، به نوشیدن شراب و امید به رحمت الهی توصیه میکند و از حیرت خود در برابر روزگار سخن میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و گلایه از زندگی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار است. همچنین اشاره به مصرف شراب دارد که ممکن است برای مخاطبان جوانتر مناسب نباشد.
شمارهٔ ۷۲۱
نه می به جام و نه معشوق در کنار، چه حظ
اگر چنین گذرد دور روزگار چه حظ
نه سیر دشت و نه گلگشت باغ، حیرانم
که همچو مرغ قفس داری از بهار چه حظ
ترا که نیست نصیبی ز بی قراری شوق
چو نقش پا به سر راه انتظار چه حظ
بنوش باده و امیدوار رحمت باش
به حشر بی گنه از لطف کردگار چه حظ
به حیرتم که چه گویم اگر کسی پرسد
سلیم کرده ای از دور روزگار چه حظ
اگر چنین گذرد دور روزگار چه حظ
نه سیر دشت و نه گلگشت باغ، حیرانم
که همچو مرغ قفس داری از بهار چه حظ
ترا که نیست نصیبی ز بی قراری شوق
چو نقش پا به سر راه انتظار چه حظ
بنوش باده و امیدوار رحمت باش
به حشر بی گنه از لطف کردگار چه حظ
به حیرتم که چه گویم اگر کسی پرسد
سلیم کرده ای از دور روزگار چه حظ
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.