۱۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۲۱

نه می به جام و نه معشوق در کنار، چه حظ
اگر چنین گذرد دور روزگار چه حظ

نه سیر دشت و نه گلگشت باغ، حیرانم
که همچو مرغ قفس داری از بهار چه حظ

ترا که نیست نصیبی ز بی قراری شوق
چو نقش پا به سر راه انتظار چه حظ

بنوش باده و امیدوار رحمت باش
به حشر بی گنه از لطف کردگار چه حظ

به حیرتم که چه گویم اگر کسی پرسد
سلیم کرده ای از دور روزگار چه حظ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.