۲۰۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۲۳

زهی نهال خزان دیده ای ز باغ تو شمع
فکنده تیر به تاریکی از سراغ تو شمع

وسیله ای ست مرا در جنون عشق تو گل
فتیله ای ست مرا از برای داغ تو شمع

نفس فتیله ی عنبر به خویش می دزدد
بیان کند چو حدیث گل چراغ تو شمع

شراب و شاهد و گل عرض می کند بر تو
دماغ چند بسوزد پی دماغ تو شمع

نشد ز گریه ی مستانه یک نفس خاموش
سلیم تا شده سرگرم از ایاغ تو شمع
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.