هوش مصنوعی: شاعر در این متن از گذران عمر با می‌نوشی و بیهودگی زندگی سخن می‌گوید. او با اشاره به مفاهیمی مانند کعبه، بهشت، دوزخ و گلشن روحانی، به ناپایداری زندگی و بیهودگی تلاش‌های انسان اشاره می‌کند. همچنین، از زخم‌های دل و درمان‌ناپذیری آن‌ها می‌گوید و در نهایت، عمر خود را مانند شمعی در ماتم توصیف می‌کند.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، اشاره به می‌نوشی و مفاهیم مرتبط با ناامیدی و اندوه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۷۳۲

کنم به جام می اوقات عمر چون جم صرف
دماغ کو که کند کس به کار عالم صرف

مرو به کعبه که می بایدت خمار کشید
شراب می شود اینجا چو آب زمزم صرف

ترا به گلشن روحانیان سروکار است
درین چمن چه کنی آبرو چو شبنم صرف

ز باد دستی ما خضر را نصیبی نیست
که چون حباب کند عمر را به یک دم صرف

نسیم گل به من آرد ز دوزخ و گوید
که در بهشت مکن عمر همچو آدم صرف

علاج زخم دلم ای طبیب مفت نشد
که خونبهای ترا کرده ام به مرهم صرف

چو گل به خنده کسی هرگزم ندید سلیم
به گریه عمر مرا شد چو شمع ماتم صرف
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.