۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۵۰

پروانه را چو مرغ چمن نیست تاب گل
جانسوزتر ز آتش شمع است آب گل

هرگز چنان نشد که ز بی برگی چمن
از رهن می فروش برآید کتاب گل

در گلشنی که چهره بر افروخت شمع ما
مستان نمی خورند به غیر از کباب گل

شد پاره تا به گوش ز خمیازه اش دهن
ای دل مگو خمار ندارد شراب گل

هرگه به سوی باغ، تو ای سرو بگذری
مرغ چمن خجل شود از اضطراب گل

آمد بهار و شور جنون فتنه ساز شد
دارم دلی چو خانه ی بلبل خراب گل

خیل بهار می رود و جام در وداع
همچون گل پیاده دود در رکاب گل

ما را به کار حسن سلیم امتیاز نیست
بلبل نمی کند به چمن انتخاب گل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.