۲۰۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۵۱

مگر افتد گذارش سوی آن گل
ببندم نامه ای بر بال بلبل

ترا هرگاه بیند در گلستان
پریشانی رود از یاد سنبل

نگه: پیکان تیر کینه جویی
تبسم: جوهر تیغ تغافل

چو آید در چمن آن سرو، خیزد
پی تعظیم او، رنگ از رخ گل!

چو زلف ای دل کناری گیر، تا کی
نهی سر در پی خوبان چو کاکل

سلیم او را چو استغنا بلند است
توهم او را چو می بینی، تغافل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.