هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از تنهایی، دردهای روحی و آرزوی همراهی میگوید. او خود را مانند شیشهای شکننده میبیند که در میان دیگران حضور دارد اما احساس تعلق نمیکند. همچنین، از فتنههای زندگی و آرزوی آرامش سخن میگوید و در پایان، خود را به جای مسیحا میداند که میتواند درد دیگران را درمان کند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و روانشناختی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۷۵۳
بر راه وعده، ای گل رعنا نشسته ام
تنها بیا تو نیز که تنها نشسته ام
از بس ز سبزه ی چمن آزار می کشم
گویی به روی ریزه ی مینا نشسته ام
از موج فتنه، گر بنشینم به روی سنگ
دارم گمان آن که به دریا نشسته ام
تیر هوایی ام که ز بس بی تعلقی
هرجا نشسته ام، به سر پا نشسته ام
از سر هوای گوشه ی عزلت نمی رود
گویی به سایه ی پر عنقا نشسته ام
چون شیشه، روی صحبت احباب با من است
هرجا دو کس نشسته، من آنجا نشسته ام
دایم چو آفتاب درین انجمن ز شرم
بینم ازان به زیر، که بالا نشسته ام
درمان درد خویش طلب کن ز من سلیم
امروز من به جای مسیحا نشسته ام
تنها بیا تو نیز که تنها نشسته ام
از بس ز سبزه ی چمن آزار می کشم
گویی به روی ریزه ی مینا نشسته ام
از موج فتنه، گر بنشینم به روی سنگ
دارم گمان آن که به دریا نشسته ام
تیر هوایی ام که ز بس بی تعلقی
هرجا نشسته ام، به سر پا نشسته ام
از سر هوای گوشه ی عزلت نمی رود
گویی به سایه ی پر عنقا نشسته ام
چون شیشه، روی صحبت احباب با من است
هرجا دو کس نشسته، من آنجا نشسته ام
دایم چو آفتاب درین انجمن ز شرم
بینم ازان به زیر، که بالا نشسته ام
درمان درد خویش طلب کن ز من سلیم
امروز من به جای مسیحا نشسته ام
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.