۱۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۵۴

جام می در کف ز کوی او جدایی می کنم
بر سر خود خاک با دست حنایی می کنم

گر به سامان جهان، وصلش به من سودا کنند
آنچه دارم می دهم، دیگر گدایی می کنم

ارغوان گل می کند در باغ ما از زعفران
چهره لعلی از شراب کهربایی می کنم

چشم بر آداب رسمی تا به کی دارد کسی
شکوه از همشهریان روستایی می کنم

عشق طاعت برنمی تابد، سلیم از بیم خلق
گر نمازی می کنم گاهی، ریایی می کنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.