هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات عمیق خود درباره عشق، رنج و تحمل سختی‌ها می‌گوید. او با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند عیش گلشن، چشم یعقوب، و کوهکن، احساس تنگ‌نظری و آشفتگی خود را بیان می‌کند. همچنین، به قدرت عشق و تأثیر آن بر دشمنی‌ها و تبدیل سختی‌ها به نرمی اشاره دارد. در نهایت، شاعر از داغ عشق خوبرویان و تأثیر آن بر زندگی خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۷۹۸

در قفس از هر نسیمی عیش گلشن می کنم
چشم یعقوبم، چراغ از باد روشن می کنم

تنگ می آید به چشم من فضای روزگار
بر جهان گویی نگاه از چشم سوزن می کنم

رفته از آشفتگی فکر لباس از خاطرم
اشک در چشمم چو آید، یاد دامن می کنم

بیستون را برگرفتن آن قدرها کار نیست
کوهکن زین کار اگر عاجز شود، من می کنم

از محبت دوست کردم دشمن خود را، که من
سنگ را از چرب نرمی موم روغن می کنم

گوهر و لعلی که شاهان زیب افسر کرده اند
گر بود در دست من، سنگ فلاخن می کنم

داغ عشق خوبرویانم، حذر از من سلیم
می گریزد راحت از جایی که مسکن می کنم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.