هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاری مانند غنچه، گل، و شمع، به بیان احساسات و تجربیات عرفانی و عاشقانه می‌پردازد. شاعر از ناپایداری دنیا، رنج‌های عشق، و عبرت‌گیری از زندگی سخن می‌گوید. همچنین، به مفاهیمی مانند فنا، کینه، و رهایی از دردهای درونی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به رنج و مرگ نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۰۰

صبح چون میل تماشای گلستان می کنیم
سر برون چون غنچه از چاک گریبان می کنیم

حال ما آشفتگان در کار عالم عبرت است
همچو گل تعبیر هر خواب پریشان می کنیم

همنشین گرید به وقت مرگ بر بالین ما
ما وداع او چو شمع صبح، خندان می کنیم

بس که بی دردی ز اهل این گلستان دیده ایم
چاک های سینه را چون غنچه پنهان می کنیم

گرچه عاجز دیده ای ما را، ز ما غافل مباش
قطره ی اشک اسیرانیم، طوفان می کنیم

هرکه دم از کینه ی ما زد، مهیای فناست
خصم می پوشد کفن تا تیغ عریان می کنیم

در دل آزاری ز یکدیگر حریفان بدترند
کار چون با غنچه افتد، یاد پیکان می کنیم

بس که در عشق از پی سامان خود افتاده ایم
داغ اگر در دست ما باشد، نمکدان می کنیم

ذوق گلگشت خراسان رفته است از یاد ما
در سواد هند، سیر باغ زاغان می کنیم

گل به دامن می کنند احباب در گلشن سلیم
جای گل ما پاره های دل به دامان می کنیم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.