۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۱۰

منم که با می و مطرب همیشه در جنگم
چو شمع می دهد از حال من خبر، رنگم

ز باغ، خنده ی گل کبک را به کوه جهاند
مرا چو غنچه ندانم چه شد که دلتنگم

به فیض بخشی ره بین، که می کشد از دور
به چشم سرمه، سیاهی میل فرسنگم

به یک پیاله رخم لاله گون شود، گویی
به دست ساقی بزم است چون حنا، رنگم

چو عندلیب حقیرم مبین سلیم که من
اگرچه مرغ ضعیفم، ولی خوش آهنگم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.