هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از آرزوهای دل، رنج‌های عشق، و جدایی از دنیا سخن می‌گوید. او از زبان‌بستن، چشم‌پوشی از تماشای جهان، و بستن دل به شاخه‌های مختلف به عنوان نمادهایی از رهایی و تسلیم استفاده می‌کند. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم عرفانی مانند فنا در عشق و خدمت به معشوق دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۸۱۲

چو سوسن از حدیث آرزوی دل زبان بستم
چو زخم به شده چشم از تماشای جهان بستم

ندارم بر بهار این چمن دلبستگی چندان
حنا چون گل به دست خویش از برگ خزان بستم

فراوان عاشقان را دست بسته برد از میدان
من آخر با کمند آه، دست آسمان بستم

نمی دانم درین گلشن تو از دست که می نالی
که من زنار ای قمری ز دست باغبان بستم

چو بلبل بس که خاک این گلستان دلنشینم شد
دل خود را به هر شاخی به جای آشیان بستم

صبا آخر شمیم پیرهن را سوی کنعان برد
به افسون محبت گرچه راه کاروان بستم

به آیین خموشان من جدل با خصم خواهم کرد
سپر کردم ز گوش خویش و شمشیر زبان بستم

برهمن در قیامت نیز خواهد خدمت بت کرد
ز بس در ساعت سنگینی او را من میان بستم

سلیم از دست نگذارم پس از مردن عنانش را
همه بندند بر فتراک سر، من با عنان بستم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.