۱۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۱۳

به کویت چون توانم من به این حال خراب آیم؟
که از بس ضعف، نتوانم ترا یک شب به خواب آیم

به گلگشت گلستان می رود، ای عشق نپسندی
که دشمن همعنانش باشد و من در رکاب آیم

به صد خواری سزاوارم درین عالم، چه لازم بود
به بزم دیگران ناخوانده همچون آفتاب آیم

مرا چون می تواند آسمان گردآوری کردن؟
محال است این که همچون بحر در مشت حباب آیم

درین دریا وجود من به چشمی درنمی آید
نهنگم من، نه ماهی، تا سبک بر روی آب آیم

چنان از گرم خونی الفتی با نیک و بد دارم
که هرکس تب کند، چون نبض، من در اضطراب آیم

ز مستی چون سلیم آهنگ بزم او کنم شب ها
تمام راه را بر بوی دل های کباب آیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.